بی نظیر
هرچی بخواین هست...دانلود کلیپ های دیدنی -عـکسهای دیدنی-اس ام اس جوک عاشقانه فلسفی و...مطالب جالب و خواندنی روز...
 



خودتان باشید. اگر سعی کنید یک نفر دیگر باشید، فقط خودتان را تلف کرده‌اید. خودِ درونیتان را در آغوش بکشید و بدانید که هیچکس ایده‌ها، توانایی‌ها و زیبایی شما را ندارد. همانی باشید که از خودتان می‌شناسید—بهترین مدل خودتان. و از اینها گذشته، با خودتان صادق باشید.

از همین امروز شروع کنید...

 


اولویت‌هایتان را مشخص کنید. 20 سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشی پوشیده بودید، موهایتان چه مدلی بود یا مارک شلوار جینتان چه بوده است. چیزی که مهم است این است که دیگران چقدر دوستتان داشته‌اند، چه چیزهایی یاد گرفته‌اید و چطور از این دانش استفاده کرده‌اید.
 


مسئولیت کامل اهدافتان را گردن بگیرید.
اگر واقعا دوست دارید در زندگیتان به چیزهای خوبی برسید و اتفاقات خوبی برایتان بیفتد، باید خودتان باعث این اتفاقات شوید. نمی‌توانید یک گوشه بنشینید و آرزو کنید که یک نفر دیگر کمکتان کند. خودتان باید آینده‌تان را بسازید و فکر نکنید که سرنوشت باعث همه اعمال و انتخاب‌های شماست.
 


ارزش خودتان را بشناسید.
وقتی کسی با شما طوری برخورد می‌کند که انگار فقط یکی از چندین و چند انتخاب هستید، به آنها کمک کنید با بیرون آوردن شما از آن تساوی انتخاب‌هایشان را محدود کنند. بعضی وقت‌ها باید سعی کنید برایتان مهم نباشد، حال هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد چون ممکن است گاهی اوقات برای کسی که ارزش خیلی زیادی برایتان دارد، هیچ ارزشی نداشته باشید. این غرور نیست—احترام به خود است. اگر دور و برتان را با افراد منفی پر کنید نباید انتظار داشته باشید که زندگیتان تغییرات مثبت داشته باشد. به افراد نیمه‌وقت، موقعیت تمام‌وقت در زندگیتان ندهید. ارزش خودتان را بشناسید و هیچوقت به کمتر از آنچه لیاقتتان است راضی نشوید.
 


رویکرد مناسب را انتخاب کنید.
نگرش مهمترین چیز است. وقتی با صف‌های طولانی و ترافیک سنگین روبرو می‌شوید و یا یک ساعت از ساعت قرارتان با کسی گذشته است، دو انتخاب پیش رو دارید: می‌توانید خسته و کلافه شوید و می‌توانید به آن به شکل فرصت و زمان کوتاهی که زندگی برای فکر کردن، آرام‌تر شدن و خیالپردازی به شما داده است نگاه کنید. اولین انتخاب فشارخونتان را بالا می‌برد. دومین انتخاب هوشیاریتان را بیشتر می‌کند.
 


اجازه ندهید اشتباهات گذشته رویاهایتان را خراب کند.
یاد بگیرید که همه چیزهایی که کنترل آن به دست شما نیست را رها کرده و از یاد ببرید. دفعه بعدی که وسوسه شدید درمورد موقعیتی که فکر می‌کنید ناعادلانه تمام شد، بیهوده‌گویی کنید، این را به خودتان یادآور شوید: هیچوقت با فکر کردن به این موضوع تا زمان مرگ نمی‌توانید عصبانیت مربوط به آن را از بین برید.  پس دهانتان را بسته نگه دارید، مشتتان را باز کنید و به افکارتان یک مسیر دوباره دهید.
 


چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً مهم هستند.
بعضی چیزها اهمیت زیادی ندارند—مثل نوع ماشینی که سوار می‌شوید. اگر به تصویر بزرگ زندگی نگاه کنید، چقدر این مسئله می‌تواند اهمیت داشته باشد؟ شادتر کردن یک انسان جطور؟ بله، این اهمیت دارد. مشکل بزرگ و اصلی اکثر آدمها این است که می‌دانند چه چیزهایی مهم است اما آن را انتخاب نمی‌کنند.حواسشان پرت می‌شود. چیزهای اول را اول نمی‌گذارند. سخت‌ترین و هوشمندانه‌ترین راه‌ها برای زندگی، انتخاب چیزهایی است که واقعاً مهم است.
 


خودتان را دوست داشته باشید.
بگذارید یک نفر درست همانطور که خودتان را دوست دارید شما را دوست بدارد، با همه نقص‌ها، زشتی‌ها و مشکلات. بگذارید باوجود همه اینها یک نفر دوستتان داشته باشد؛ و بگذارید آن یک نفر خودِ شما باشد.
 


توانایی‌ها و ضعف‌های خود را بپذیرید.
با خودتان راحت باشید و اعتمادبه‌نفس داشته باشید. ما معمولاً زمان زیادی را برای مقایسه خودمان با دیگران تلف می‌کنیم و افسوس می‌خوریم که کاش کس دیگری بودیم. هر کسی توانایی ها و ضعف‌های خودش را دارد و فقط زمانیکه همه آنچه که هستیم را بپذیریم، خواهیم توانست از توانایی‌هایمان استفاده کنیم.
 


برای خودتان بایستید.
شما به دنیا آمده‌اید که واقعی باشید، نه ایدآل. به دنیا آمده‌اید که خودتان باشید نه چیزی که کس دیگری که می‌خواهد باشید. برای خودتان بایستید، به چشمان آنها نگاه کنید و بگویید، "تازمانیکه من را نشناخته‌ای درموردم قضاوت نکن. تا زمانیکه با من وارد چالش نشده‌ایی، ارزشم را پایین نیاور و تازمانیکه با من حرف نزده‌ای درموردم حرف نزن."
 


از دیگران درس بگیرید و زمانی که لازم است، بگذرید.
نمی‌توانید توقع داشته باشید که بتوانید دیگران را تغییر دهید. یا همانی که هستند را می‌پذیرید یا بدون آنها زندگی می‌کنید. و فقط بخاطر اینکه چیزی تمام می‌شود به این معنی نیست که هیچوقت وجود نداشته است. شما زندگی کرده‌اید، درس گرفته‌اید، رشد کرده‌اید و گذشته‌اید. وجود بعضی آدمها در زندگی برای شما نعمت هستند و بعضی از آنها فقط درس.
 


در روابطتان صادق باشید.
خیانت نکنید! اگر شاد نیستید، صادق باشید و از آن رابطه بگذرید. وقتی واقعاً عاشق باشید، وفادار بودن اصلاً سخت نیست، توام با لذت است.
 


با راحت بودن راحت باشید.
همانطور که می‌دانیم زندگی می‌تواند در یک چشم برهم زدن از این رو به آن رو شود. دوستی‌هایی که امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسید آغاز می‌شود، کارهای  مهم کنار گذاشته می‌شود و یک امید دیرینه دوباره زنده می‌شود. شاید گاهی‌اوقات راحت به نظر نیاید اما بدانید که زندگی در انتهای منطقه آرامش شما شروع می‌شود. پس اگر در حال حاضر احساس راحتی ندارید، بدانید که تغییری که در زندگیتان رخ داده است انتهای کار نیست، بلکه یک شروع تازه است.
 


همانی باشید که برای تبدیل شدن به آن به دنیا آمده‌اید. نگذارید به آخر زندگیتان برسید و بفهمید که فقط طول زندگی را زندگی کرده‌اید. عرض آن را هم زندگی کنید. وقتی بعنوان یک انسان مشتاق به دنیا می‌آیید، تنها مشکلی که بزرگتر از یاد گرفتن راه رفتن در کفش دیگران است، این است که یاد بگیرید با خودتان راحت باشید. از قلبتان پیروی کنید و مغزتان را هم همیشه همراه داشته باشید. وقتی واقعاً با خودتان راحت بودید، شاید همه آدمها دوستتان نداشته باشند اما برای شما اصلاً اهمیتی نخواهد داشت.
 


هیچوقت از خودتان ناامید نشوید. این زندگی شماست. آن را شکل دهید و اگر این کار را کنید، کسی دیگر اینکار را می‌کند. قدرت نه تنها در میزان تحمل شما دیده می‌شود بلکه در توانایی شما برای شروع دوباره نمود می‌کند. هیچوقت برای تبدیل شدن به آنچه که می‌خواهید باشید دیر نیست. مدام یاد بگیرید، سازگار شوید و رشد کنید. شاید هنوز به مقصدتان نرسیده باشید اما مطمئناً از دیرروز به مقصدتان نزدیک‌تر هستید.



خواستم برای جشن تولد نامزدم هدیه‌ای بفرستم به همین خاطر از خانم خوش پسندی که یکی از همکارانم بود خواستم تا از مغازه جنب اداره یک جفت دستکش بسیار اعلا انتخاب کند تا برایش بفرستم … پس از خرید، خانم خوش پسند هم برای خود یک جفت شورت انتخاب کرده و پس از اینکه هر دو بسته‌بندی آماده شد پول را به صاحب مغازه دادیم و هنگام تحویل غافل از اینکه شاگرد خرازی بسته‌ها را اشتباهی داده، یعنی بسته دستکش را به خانم و بسته شورت را به من داده، من با اطمینان خاطر آن را باز نکردم و به منزل آمدم و نامه‌ای به خیال خود با انشا خوب برای نامزدم نوشتم و دستکش‌ها را برای او فرستادم …

وقتی نامه به دست او می‌رسد در حضور پدرش بسته را باز می‌کند و دو عدد شورت را در آن می‌بیند و چون نامه را می‌خواند می‌بیند چنین نوشته‌ام:

سرکار علیه مهری خانم عزیز

با تقدیم این نامه خواستم کمال معذرت خود را از ارسال این هدیه ناقابل که نمونه‌ای از محبت خالصانه من نسبت به شماست خواسته باشم و ضمناً یقین بدانید که هرگز تاریخ تولد شما از ذهن من محو نمی‌شود.

این هدیه مختصر را مخصوصا بدین منظور انتخاب نمودم که یقین دارم شما احتیاج خاصی به آن دارید و هرگز بدون پوشیدن آن به مهمانی نمی‌روید. البته این یک جفت نمونه را با انتخاب خانم همکارم خریده‌ام و ایشان به من اطلاع دادند که شما نوع کوتاه‌تر آن را می‌پسندید.

چنانچه ملاحظه می‌فرماید در انتخاب آن دقت کافی به کار رفته که خوش رنگ و ظریف و چسبان باشد. خانم خوش پسند خود یکی از این نمونه‌ها داشت و به من نشان داد و به خواهش خودش چند بار در مقابل من آن‌ها را امتحان کرد.

عزیزم چقدر آرزو داشتم که آن را برای اولین بار که استفاده می‌کنی در مقابل خودم باشد، ولی یقین دارم تا دیدار آینده دست‌های فراوانی آن را لمس خواهند کرد. در هر حال امیدوارم که هنگام پوشیدن و درآوردن آن مرا به خاطر داشته باشی.

البته اندازه واقعی آن را به خوبی نمی‌دانستم لیکن مطمئن هستم که هیچ کس بهتر از خودم به اندازه تقریبی آن واقف نیست. ضمناً اگر هم تنگ و چسبان باشد بهتر است چون پس از چند بار استفاده گشاد و به اندازه خواهد شد.

عزیزم خواهش می‌کنم شب جمعه آینده آن را در مهمانی خانه عموجان بپوشی تا زیبایی آن را به چشم خود ببینم. ضمناً لازم می‌دانم این نکته را هم به عرض برسانم به عقیده من بهتر است برخلاف سابق که به هرجا می‌رسیدی فوراً آن را در‌می‌آوردی چنین کاری را تکرار نکنی زیرا تکرار این عمل آن را گشاد خواهد کرد و ممکن است در مجالس مهمانی بر اثر گشاد شدن بیافتد و موجب شرمندگی تو بشود.

در خاتمه امیدوارم با قبول این هدیه ناقابل که با کمال ادب تقدیم می‌شود این افتخار را داشته باشم با قلب پر از ارادت چند بوسه آبدار بر آن نثار نمایم.

با تقدیم احترام - نامزدت

در روز بعد نامه‌ای با بسته به دستم رسید که در آن حلقه نامزدی را پس فرستاده و نوشته بود خدا رحم کرد که با کمال ادب تقدیم کرده بودی اگر بی‌ادبی بود چه می‌شد؟ بهتر است آقای با ادب مرا به فراموشی بسپاری …

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : دیندار

 


احتمالا شما هم اتومبیل هایی که صاحبش دستی به سر و روی آن نکشیده و بسیار کثیف و گرد و خاکی است را دیده اید و با واژه "لطفا مرا بشویید" نوشته شده بر روی آن آشنا هستید. اما آیا می دانستید همین اتومبیل شسته نشده و کثیف می تواند تابلویی برای خلق یک اثر هنری زیبا باشد؟ Scott Wade شاید تنها شخصی باشه که اقلا بعنوان مبتکر اینکار برای خلق اثر هنری از ماشین های کثیف بهترین بهره را برده و مانند بوم نقاشی بر روی آن به نقاشی پرداخته است. آقای اسکات وید 51 ساله متولد 1960 قبلا فوتبال استرالیایی بازی می کرده. او اهل تاسمانی است و اکنون نیز در زمینه ورزش در آنجا مسئولیت دارد گرچه میشه گفت دیگه این نوع هنر هم جزئی از مهارت های اون هست، اما یک تفاوت کلی بین این کار هنری با هنرهای دیگه هست و اون اینکه وقتی بارون بیاد یا ماشینه شسته بشه دیگه اثر هنری بر جای نمی مونه ...



ادامه مطلب ...
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 19:26 ::  نويسنده : دیندار
 

 

 مسئله آرزو کردن در تمام افراد بدون قید و شرط وجود دارد تا افراد به واسطه دعا وامید ورزیدن به گروهی از آرزوها و اهداف خود دست پیدا کنند و حتی اگر تحقق آنها امکان پذیر نباشد، امیدوار باشند که به اهداف خود خواهند رسید.
 آنچه مبرهن است وقتی انسان دارای آرزو و امید باشد از بطالت و ناامیدی دوری کرده و به تدریج به مثبت‌اندیشی گرایش پیدا می‌کند. در واقع امیدداشتن باعث می‌شودکه افراد برای رسیدن به آینده‌ای بهتر پویایی را در پیش گرفته و برنامه‌ریزی مدونی داشته باشند. اگر افراد به تحقق آرزوها و پرواز در آسمان خیال به طور منطقی و معقول عقیده‌ای نداشته باشند، دیدگاه منفی پیدا کرده و ناامید می‌شوند چرا که تصور می‌کنند هیچ‌گاه به اهدافشان نمی‌رسند و احتمال ابتلا به افسردگی و بدبینی در آنها افزایش پیدا می‌کند.
 اگرچه نقش آرزوکردن و امید داشتن در زندگی بسیار قابل توجه است، اما اگر افراد براساس خیالپردازی و جهالت غرق در آرزوهای بزرگ و دست نیافتنی شده و رؤیا پردازی کنند، یقیناً به سمت و سوی افسردگی و نابودی سوق داده می‌شوند. اما اگر آرزو کردن منطقی باشد فواید فراوانی دربر خواهد داشت.
برای نمونه اگر فردی آرزو کند که روزی جراح موفقی شود، حتی اگر به قله پیشرفت هم نرسد، در زمینه‌ای همگام با اهدافش حرکت خواهد کرد و قطعاً روزنه امید، زندگی‌اش را از جهل و تاریکی نجات خواهد داد. پس می‌توان گفت، آرزوها در صورتی‌که غیرواقعی نباشند، سوپاپ اطمینانی برای گام برداشتن در مسیر صحیح زندگی است.
خانواده و آرزوها

افراد از دوران کودکی با تأثیرات مثبت دعا آشنا شده و شیوه‌های فراگیری فرهنگ معنوی را از والدین خود می‌آموزند.
 فرهنگ دعا و آرزو کردن باید در بین افراد خانواده همگانی شود تا کودکان به خدای خود نزدیک شده و تصویر آرامش بر زندگی آنها نقش بندد. داشتن اهداف و آرزوهای مشترک و در میان گذاشتن آرزوها و آمال افراد با یکدیگر باعث پیوستگی و اتحاد اعضای خانواده شده و موجب می‌شود افراد بیشتر به یکدیگر کمک کرده تا به اهداف و آرزوهایشان دست پیدا کنند چرا که انسانها قطعاً بدون توجه خداوند متعال و کمک دیگران در رسیدن به آرزوهایشان دچار مشکل خواهند شد. درواقع انسان با دعا کردن از معبود خود می‌خواهد به او در رسیدن به آرزوهایش توجه کند و یاری رسانش باشد.
از طرف دیگر معنی همدلی را درک کرده و متوجه می‌شود وقتی والدین از او حمایت کنند می‌تواند با آرامش تصمیم‌گیری کرده و به سمت ایده‌ها و اهدافش حرکت کند.
دعا جنبه امیدبخش در زندگی است و باعث می‌شود فرد همیشه امیدوار باشد، به واسطه دعا فرد به بهترین مسیر برای پیشرفت دست پیدا می‌کند و حتی اگر به قله هم نرسد، آرامش و موفقیت را تجربه خواهد کرد.

 

منبع: وبلاگ  بینش

 
این مادر، دختر 3 ساله اش را برای برنزه شدن هرماه به سالنهای سولاریوم میبرد.همه دخترهای کوچک در سن و سال ' ساوانا جکسون' عاشق لباسهای صورتی رنگ کودکانه و عروسکهای رنگارنگ و اسباب بازیها هستند. اما این دختر خردسال...
 


ادامه مطلب ...

اجساد 2 زن و یک مرد، در 2 مهمانپذیر غیرمجاز مشهد در حالی کشف شد که گردن قربانیان با تیغ موکت بری و چاقو بریده شده بود.

صبح چهاردهم خرداد کارکنان یک مهمانپذیر واقع در خیابان نوغان مشهد در تماس با پلیس 110، از وجود اجساد خون آلود زن و مرد جوانی در اتاق 304 خبر دادند. در پی دریافت این خبر، بلافاصله عوامل کلانتری شهید آستانه پرست به محل اعلام شده رفتند و با دیدن اجسادی که گردن آن ها بریده شده بود مراتب را به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند.

عقربه های ساعت 8 صبح را نشان می داد که مقام قضایی به همراه پزشک قانونی و کارآگاهان پلیس جنایی آگاهی به محل کشف اجساد رسیدند. با حضور قاضی ویژه قتل عمد، تحقیقات در این باره آغاز شد. اجساد مربوط به مردی حدود 30 و زنی حدود 25 ساله بود که در کف اتاق قرار داشت. با اثربرداری از 2 گوشی تلفن همراه، تیغ موکت بری و خون هایی که در محل جنایت و کنار پنجره باز اتاق ریخته شده بود، بررسی های پلیسی و قضایی در این باره ادامه یافت.

مسافر ساکن در اتاق 303 به مقام قضایی گفت: ظهر دیروز (91.3.13) سر و صدای یک زن که فریاد می زد «آی مُردم» را شنیدم و بلافاصله موضوع را به متصدی مهمانپذیر اطلاع دادم اما او هیچ عکس العملی نشان نداد!

متصدی مهمانپذیر نیز که مجوز پذیرش مسافر را ندارد و به طور غیرمجاز فعالیت می کرد به قاضی ویژه قتل عمد گفت: صبح وقتی با کلید یدک در اتاق را باز کردم با 2 جسد روبه رو شدم و بلافاصله به اورژانس و 110 خبر دادم. وی افزود: اتاق 304 را در تاریخ 91.3.12 به مسافری که از اصفهان آمده بود اجاره دادم اما از این که زن جوان چگونه وارد این اتاق شده خبری ندارم، زیرا در زمان حادثه من در بیرون از مهمانپذیر بودم.

با دستورات ویژه ای که قاضی شاکر در محل جنایت صادر کرد بلافاصله ماموران انتظامی با مشخصاتی که از مقتولان به دست آوردند موفق شدند هویت زن جوان را که دانشجوی یکی از دانشگاه های مشهد بود شناسایی کنند که در ادامه مشخص شد زن جوان متاهل بوده است. وقتی همسر او نیز شناسایی شد به ماموران گفت: صبح روز سیزدهم خرداد من خواب بودم که همسرم از بیرون زنگ زد و گفت: صبحانه ات را آماده کرده ام! او به من گفت می رود تا از جزوه های درسی اش کپی بگیرد ولی وقتی بعد از چند ساعت به منزل بازنگشت من نگران شدم و با مراجعه به کلانتری قاسم آباد مفقود شدن همسرم را گزارش دادم. این در حالی بود که یک دسته گل نیز داخل اتاق محل کشف اجساد وجود داشت بنابراین مقام قضایی دستور داد تا ضمن جمع آوری آثار به جا مانده اجساد قربانیان این حادثه نیز برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی حمل شود. از سوی دیگر در حالی تعدادی مو در دستان قربانیان این حادثه کشف شد که هیچ گونه آثار دفاعی ناشی از درگیری مشاهده نمی شد و همین امر معمای این جنایت هولناک را پیچیده تر کرده است. بنابراین گزارش، تلاش مقام قضایی و کارآگاهان برای کشف راز این جنایت در حالی ادامه دارد که متصدی مهمان پذیر نیز بازداشت شده است.

ماه عسل خونین در اتاق 101
هنوز تحقیقات قاضی اسماعیل شاکر درباره جنایت اتاق 304 ادامه داشت که تلفن همراه وی به صدا درآمد و ماموران کلانتری امام رضا(ع)، وی را در جریان کشف جسدی با گردن بریده در یک مهمانپذیر غیرمجاز دیگر در خیابان امام رضا(ع) 5 قرار دادند. به دنبال دریافت این خبر، قاضی ویژه قتل عمد در حالی که هنوز به دنبال کشف معمای راز جنایت در اتاق 304 بود به سمت اتاق 101 مهمانپذیری دیگر به راه افتاد.این بار جسد زن جوانی زیر یک پتو قرار داشت و چاقوی خون آلود نیز در محل جنایت رها شده بود. بررسی های قضایی نشان داد که مسافران این اتاق زوج جوانی بودند که از شهرستان تایباد برای گذراندن ماه عسل به مشهد آمده بودند و در تاریخ 91.3.11 اتاق 101 را در این مهمانپذیر غیرمجاز اجاره کرده اند. آن ها قرار بود در تاریخ 91.3.13 اتاق را تخلیه کنند اما وقتی تا صبح چهاردهم خرداد کلید اتاق را به متصدی مهمانپذیر تحویل ندادند او به ماجرا مشکوک شد و در اتاق را باز کرد.

زن جوان در حالی آثار 7 ضربه چاقو بر نواحی مختلف بدنش نمایان بود که گردن وی نیز بریده شده بود اما ازهمسر وی خبری نبود. تحقیقات بیشتر در این باره مشخص کرد که احتمالا همسر زن جوان پس از قتل از محل حادثه گریخته است؛ بنابراین به دستور مقام قضایی تلاش پلیس برای یافتن همسر وی در حالی ادامه دارد که متصدی این مهمانپذیر نیز بازداشت شده است.

با توجه به این که هر دو مهمانپذیری که جنایت در آن ها رخ داده است مجوز قانونی برای فعالیت نداشتند دستور پلمب آن ها از سوی اداره نظارت بر اماکن عمومی پلیس خراسان رضوی صادر شده است.
 

منبع:نیک صالحی

 

خیلی خب بچه ها ، این برای همه مون می تونه یه تجربه جدید باشه!
می دونستی این مریض خودشو یک میلیون دلار بیمه عمر کرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت.
چی ؟ منظورت چیه که اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!
کاش عینکم رو توی خونه جا نذاشته بودم.
این مریض بیچاره اگه اشتباه نکنم زن و بچه داره! نه؟
پرستار! نگاه کن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام کرده بود یا نه؟
خدای من! منظورت چیه که ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین!
نگران نباشین ، فکر میکنم این تیغ به اندازه کافی تیز باشه!
چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنین؟! تاحالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی کنه؟
الو! سلام عزیزم! چی؟ منظورت چیه که طلاق میخوای؟
من که نمیدونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!
عجله کنین من نمیخوام این قسمت سریال رو از دست بدم.
پس بچه کو؟! مگه مریض رو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق شماره چنده؟
هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یکی میز بازکن. اون مریض هنوز داره تکون میخوره.

منبع : پارس یونیت

دانلود با لینک مستقیم :

 baranmv.loxblog.com

دانلود بالینک غیرمستقیم :

 baranmv.loxblog.com

کم سن سال‌ترین حافظ قرآن کریم در جهان

«عبدالرحمن فارج» کودک سه ساله الجزایری در حال حاضر کوچک‌ترین حافظ قرآن کریم در سراسر جهان به شمار می‌رود.

«عبدالرحمن» قرآن را از زبان مادر خود و نیز از طریق تلویزیون حفظ کرده است. لقب وی «مسرور» یعنی «خوشحال» است.

انس با قرآن و تلاوت آن موجب احیاء و شادابی دل می‌شود.

 

عن کثیر بن سلیم قال قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

یا بُنَیَّ لا تَغْفَل عَنْ قَرائَةِ الْقُرآن، فَأِنَّ القُرآنَ یُحیی الْقَلْبَ و یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغِی. [کنز العمال، ج 2، ص 291]

کثیر بن سلیم می‌گوید: رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود:

ای پسر! از قرائت قرآن غفلت مکن که قرآن دل را زنده می‌کند و از فحشاء و نادرست و ستم باز می‌دارد.


خواندن روزانه قرآن در جنین اثر دارد

«عبدالرحمن فارج» قرآن را تقریباً کاملاً صحیح و بدون اشکال می‌خواند و حتی کوچک‌ترین و ظریف‌ترین قواعد و احکام قرائت قرآن را نیز رعایت می‌کند.

پدر و مادر وی در مورد برخی اخلاق و رفتارهای جالب او می‌گویند: بیشتر کودکان هنگام بازی شاد و خندان هستند اما «عبدالرحمن» وقتی صدای قرآن می‌شنود شاد می‌شود و لبخند می‌زند و زبان باز می‌کند.

مادر «عبدالرحمن» طی گفت‌وگویی با روزنامه الشروق الجزایر در مورد چگونگی حفظ قرآن توسط فرزند خردسالش می‌گوید: وقتی باردار بودم، قرآن تلاوت می‌کردم و هر هفته روزهای جمعه سوره مبارک «کهف» را می‌خواندم و هر روز هم دو سوره «ناس» و «فلق» و نیز سوره «ملک» را می‌خواندم.
در مورد زمان دقیقی که «عبدالرحمن فارج» قرآن کریم را به طور کامل حفظ کرد، مادرش افزود: در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هیچ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی که می‌خواستم برایش برنامه‌های کودکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم

بعد از تولد «عبدالرحمن» نیز هر روز با پخش صدای قرآن، گوش و جان او را با کلام الله مجید آشنا می‌کردم. علاوه بر آن ذکرها و دعاهایی که از پیامبر اکرم، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) به عنوان مستحبات و یا حتی وظایف روزانه به ما رسیده را بر او می‌خواندم تا اینکه او با صدای تلاوت آیات قرآن و زمزمه‌ای ذکر «الله» به خواب می‌رفت.

در مورد زمان دقیقی که «عبدالرحمن فارج» قرآن کریم را به طور کامل حفظ کرد، مادرش افزود: در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هیچ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی که می‌خواستم برایش برنامه‌های کودکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم.


پیرترین حافظ قرآن در جهان کیست؟

خانم «نعمه احمد الشلبی الملکاوی» معروف به «أم ریاض» یک پیرزن 90 ساله اردنی است که در حال حاضر پیرترین حافظ قرآن کریم به شمار می‌رود.

او که قرآن کریم را از سنین کودکی حفظ کرده می‌گوید: در طول عمرم با مشکلات بسیار زیادی مواجه شدم اما به حمدالله قرآن کریم را که حفظ بوده‌ام به من کمک کرد تا همه مشکلات را پشت سر بگذارم.
نسل فعلی، نسلی گمشده است. به راحتی چیزی یاد نمی‌گیرد زیرا علمی که فرا می‌گیرند در بهبود اخلاقشان و بالا رفتن آگاهی و سطح فکرشان تأثیر نمی‌گذارد

خانم «نعمه احمد الشلبی الملکاوی» بیان می‌کند که؛ من به قدری در کودکی با هوش بودم که در سن 13 سالگی، هنگامی که پدرم بیمار شد، چندین روز بجای او به مدرسه می‌رفتم و به دانش آموزان تدریس می‌کردم.

وی که ساکن شهر «إربد» در شمال اردن در نزدیکی مرکز سوریه است، در مورد نسل جدید می‌گوید: نسل فعلی، نسلی گمشده است. به راحتی چیزی یاد نمی‌گیرد زیرا علمی که فرا می‌گیرند در بهبود اخلاقشان و بالا رفتن آگاهی و سطح فکرشان تأثیر نمی‌گذارد.


سرشناسان اهل بهشت چه کسانی هستند؟

اهل قرآن همانطور که در دنیا مورد تکریم و احترام مردم هستند در بهشت نیز گرامی و محبوبند.

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) : حَمَلَةُ القرآنِ عُرَفاءُ اَهْلِ الْجَنَّة [وسائل الشیعه، ج 6، ص 175]

«حاملان قرآن، سرشناسان اهل بهشت‌اند.

به امید آنکه خداوند توفیق حفظ قرآن و عمل به این کتاب ارزشمند را به همه‌ی ما عنایت بفرماید

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:جالبترین خلاقیت سال 2012 , :: 1:49 ::  نويسنده : دیندار

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:سه عکس جالب و دیدنی, :: 20:14 ::  نويسنده : دیندار

 

 

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بشتابیییییییی





نويسندگان